تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)

ساخت وبلاگ
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
 
تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtebastana بازدید : 250 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 10:35

پیش چشمت داشتی شیشه کبود  

زان سبب عالم کبودت می نمود

تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : چشمهایش,چشم هایش شروع واقعه بود,چشمهایش pdf, نویسنده : beheshtebastana بازدید : 240 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 10:35

ما...
باز ماندگان جفتگیری منطق های بی احساسیم 
که مابین فلسفه ی زندگی
بُر خورده ایم 
نسلی بلاتکلیف 
وصله های ناجور زمان
تا انقراضمان چند نَفَس باقیست ؟!
ما که یک عمر مرگ را 
در جیب پشتی شلوارمان
یدک کشیدیم 
و برای کابوسهای ندیده امان
معوذتین خواندیم 
تا انقراضمان چند نَفَس باقیست ؟!!

تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : مریم ناظمی,مریم ناظمی پور,مریم ناظمی شاعر, نویسنده : beheshtebastana بازدید : 232 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 10:35

پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زدکه عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاریکه هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زدکه عشق، ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود                                                                   وحید تاج         تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : پلنگ,پلنگ صورتی,پلنگ ایرانی, نویسنده : beheshtebastana بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 10:35

در این شبهای سرد و نابسامان که گاهی فکر کردن هم بسی دشوار  و سراسر سردرگمی و تشویش است؛ نوشتن سختیش به سختی سرودن غم نامه است. گاهی بدک نیست احساست را به یک فنجان قهوه دعوت کنی و چهار عدد گوش بسپاری به حرفش که چه بر سر آن آمده است!... از آخرین و قرار دل و اصول که به نام عقل رنگ می بازد سال هاست که میگذرد.دل هنوز هم نمیخواهد سکوتش را بشکند و بگوید چطور آرام بدون یک سخن رفت و چنان رفت که گویی هیچ گاه نیامده است. چطور قربانی پنج حرف شد.                                    هنجار... آری این بار خیره به دل می مانم؛سرش پایین است تا شکستگی هایش باز خود را نشان ندهد؛ با شکر سال هاست که غریبه شده و حتی قهوه اش را هم تلخ می خورد. از من سال هاست که بریده و دیگر تسلیمم نمی شود.فقط گفت مرا سرافکنده کردی و مرا به چه فروختی؟!!                           به زندگی که خودت اعتقاد داری یکبار بیشتر فرصتش را نداری... سال هاست که نلرزیده؛ حتی وقتی دید دخترک معصوم زیر شکنجه های حکومتی جان داد. آری دل رفت و مهمان بعدی من حسرت و هنجار سر میز شام منتظرم بودند. در آن نگاه مغموم دل یک چیز بود.یک پیام داشت که میگفت: تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته)...
ما را در سایت تولد دوباره(بهشت گمشده گذشته) دنبال می کنید

برچسب : خون در مدفوع,خون,خونه به خونه, نویسنده : beheshtebastana بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 10:35